رودگر: نیازمند پژوهشگاه و رشته ادبیات داستانی در دانشگاه هستیم
به گزارش خبرنگار آنا، نشست رونمایی از رمان «ابرشهر » به همت دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری با مشارکت پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی با حضور سجاد صفار هرندی رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی و علیرضا سمیعی منتقد ادبی و محمد رودگر نویسنده در سالن اوستای حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای جلسه محمد رودگر نویسنده این اثر گفت: سال گذشته پژوهشی درباره داستان و عرفان و بررسی ادبیات انقلاب با تکیه بر تاثیر معنویت بر ساختار ادبی را انجام میدادم که یکی از دوستان پیشنهاد داد که یک دفتر پژوهشی در عرصه ادبیات داستانی داشته باشیم، چون واقعا پژوهش در عرصه خلق داستان مهم است.
وی در ادامه افزود: این جلسه به طور غیررسمی اولین جلسه میز ادبیات داستانی با مشارکت دفتر آفرینشها و پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی است تا به امید خدا منتج به یک کار پژوهشی خوب شود، چند داستان نویس قوی درباره آن پژوهش کنند و این رشته تبدیل به پژوهش، در ادامه ایجاد یک پژوهشکده، پژوهشگاه و سپس رشته در دانشگاه شود.
وی ادامه داد: دانشجوها نزد من میآیند و میخواهند که داوری کارهای آنها را داشته باشم، چون واقعا کار پژوهشی در ادبیات نداریم و لازم است که ما پژوهش و رشته ادبیات داستانی در دانشگاه داشته باشیم.
عرفان زبان شعر را در خدمت خود قرار میدهد
سجاد صفار هرندی رئیس پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی نیز در صحبتهایی گفت: نویسنده «ابرشهر» هم دانش نظری دانشگاهی در قلمرو الهیات و فلسفه دارد و هم در عرصه نظریه ادبیات حق معلمی و پیشکسوتی نسبت به ما دارد. موضع او با خیلی از اهل نظر متفاوت است که نسبت به ادبیات صرفا مشاهدهگر هستند، او خودش مولف و پژوهشگر این عرصه است و به نوعی نقطه اتصال با فضای دانشگاهی است.
وی در ادامه افزود: درحال حاضر میز ادبیات داستانی نقطه اتصال با حوزه هنری دارد، رودگر به یک پژوهشگاه ادبیات داستانی فکر میکند و طرحش خیلی فراتر از ایجاد یک میز پژوهشی است، امیدوارم ایدههای بزرگش به بار بنشیند.
در بخش دیگر صحبتها رودگر گفت: عرفان می تواند یک درونمایه باشد، کما اینکه در شعر قرار دارد، عرفان زبان شعر را در خدمت خود قرار میدهد و یک زبان جدید خلق کرد.
وی یاداور شد: برخلاف آنچه اساتید ادبیات در دانشگاه تدریس میکنند ، عرفان مبتنی بر کشف و شهود شخصیتها بوده است، اینها در خاطراتشان موجود است. «ابرشهر» هم سعی کرده این اتفاق را رقم بزند. در واقع اساس رمان «ابرشهر» درباره انسان میان مایه و بستر تجربههای هر روز انسان است، منتها عرفان قلمرویی دارد که از روزمرگی فاصله میگیرد.
همچنین سمیعی نیز با انتقاد ازاینکه عرفان و رمان با هم در تناقض هستند، گفت: این دو نباید با هم جمع شوند ، حتی شعر هم که با عرفان جمع شده است، ساختار آن را به هم ریخته است منتها چون ما آنقدر غرق اشعار خوب عرفانی مثل اشعار ابوسعید ابوالخیر شدهایم، متوجه این تناقض نمیشویم. بنابراین ما تجربه موفقی در جمع رمان و عرفان نداریم چرا که این دو با هم متفاوت هستند. حال کتابی مثل «ابرشهر»آمده و عرفان و رمان را با هم جمع کرده است که برایم عجیب است چطور این تلفیق صورت گرفته است!
انتهای پیام/